elay- beygzadehelay- beygzadeh، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

شیرینی زندگیمون ella

نفس زندگیمون ella .nelin

روز مرگی های مهر و آبان و رفتن الی به آمادگی

دو ماهه که الی عسلی ما داره میره آمادگی خیلی خوشت میاد گلم از اینکه بری مهد کودک ولی تنها مشکلی که داری اینه که  خیلی دیر از خواب پا میشی و این یکم من منو اذیت میکنه البته شیفت بعد از ظهر هم تو مهد کودکها وجود داره ولی ما ترجیح دادیم شیفت صبح بری از هر جنبه ایس برای تو و هم برای ما بهتره... چیزایی که بهت یاد میدن خیلی خوب یاد میگیری مخصوصا نقاشی و کاردستی ات عالیه به خودم  کشیدی  یه مشکل دیگه که داری اونجا زیاد تغذیه نمیخوری حتی چیزایی که میزارم تو کیفت اکثرا موقع برگشتن تو کیفت میمونه و له میشه  این عکسایی که اینج گذاشتمشون توی این پست مال مهر و آبان هست و چندتاش هم وقتی که رفتیم لاله پارک از پانچو برات خر...
24 آبان 1393

شمال شهریور۹۳

دو تا پست پایینی هم مربوط به مسافرت شمال هست وبقیه این پست بازم تو پست بعدی گذاشته میشه... شمال ۲۲ شهریور انزلی   رامسر۲۳ شهریور ۹۳ اسالم موقع برگشتن به خونه     ...
28 مهر 1393

سری دوم عکسای مسافرت

هر لحظه از زندگی دخترمو دوست دارم ثبت کرده باشم . به خاطر همین عکسای زیادی گرفتم ازت  دوست دارم لحظه به لحظه ببینم چطوری هستی بعد از سالها میچسبه به ادم دیدن دختر نازش که بزرگ شده وخانمی شده واسه خودش اما تو شمال یه بار زهر ترکم کردی داشتم به سخنرانیهای استاد پرویز شهبازی که تفسیرمثنوی میکنه گوش میکردم که یهو دیدم نیستی دنیا رو سرم خراب شد فکر کردم دیگه مردی جیغ کشیدم همه دورم جمع شدن داشتن دنبالت میگشتن منم دیدم فایده ای نداره همون جا تصمیم گرفتم برم داخل آب و خود کشی کنم و بدون تو پیش بابات بر نگردم چون نبود تو یعنی نبود ما... تا اینکه داشتم از حال میرفتم که یهو دیدم 20 متر اونطرفتر یه خانم دستت رو گرفته داره میارتت  چون همه فه...
18 مهر 1393

سفر به شمال عکسای سری اول

20 شهریور به مقصد شمال حرکت کردیم ساعت 3 شب  صبحانه  رو توی جنگل اسالم خوردیم و بعد به طرف انزلی حرکت کردیم و سه روز مثل سال قبل توی همون هتل قبلی خونه  اجاره کردیم قیمت ها هم خیلی گرون بود خلاصه شوهرم گفت مهم نیست یکسال کار میکنم سالی یه بارم میام ول خرجی کنم و آرامش داشته باشیم دیگه دیدم حق داره دیگه چیکار کنیم سه شبمون نزدیک یک میلیون شد  برای عکسای مسافرتمون سهتا پست میزارم چون عکسا خیلی زیاده من والی هم عاشق عکس گرفتنیم به خاطر همین عکسامون زیاد شد بعد از انزلی تا تهران 6 ساعت راه بود رفتیم خونه برادر شوهرم یه شب موندیم فرداش زنگ زدن خاله شوهرم فوت کرده توی همون تهرانه خونشون وای عجب گیری کردیم  ...
14 مهر 1393

( رفتن الی به پیش دبستان)

  اینم پسر عموی الای هست که بعد از 24 سال به خدا به مامان و باباش هدیه داده  یه هفته پیش خونه ما بودن بردیمش مهد کودکی که من اونجا مدیریت داخلیشو به عهده دارم و الی هم اونجا میره پیش دبستان این اکواریمم خانه کودک رو من تو دیوار خانه کودک کار کردم این درخت خوشمل رو هم باز خودم کار کردم تو اتاق مدیریت یه مدل دیگه اش هم تو اتاق الی کار کردم       ...
3 مهر 1393

تولد آراد جوون دوست وبلاگی الای جوون

  از مسافرت برگشتیم توضیحاتش رو با عکسا تو پست بعدی میزارم  چون نوبت این پست بود عکسای مسافرت رو بعد از این پست میزارم   ۱۶ شهریور تولد قمری آراد جووون پسر گل دوستمون شهرزاد جوون بود من و الی و سعیده وآنیسا به این جشن دعوت بودیم که خونمون هم خیلی نزدیکشون بود و زودتر از همه به اونجا رسیدیم وخیلی بهمون خوش گذشت بخصوص به شما بچه ها همش رقصیدین وپریدین ما هم قرمز شدیم ولی شهرزاد جوون و بقیه اونقدر مهربون و خودمونی بودن که ما خیلی احساس راحتی کردیم و اما بریم سراغ عکسا اینجا تازه رسیده بودیم داشتیم تو اتاق آماده میشدیم اینجا هم گاهی باهم شلوغی میکردین ما هم جداتون میکردیم ...
31 شهريور 1393