تولد مامانم(روحت شاد)
خاطرات هفته دوم آذرماه
عکسای جا مونده الی از شهریور تا دی 92
یه سری عکس جامونده بود که هر دفعه میخواستم بزارم تو وبلاگت یادم میرفت آخرش گلچین کردم و میزارم تو این پست ...این پست عکساش مختلطه از شهریور تا اواخر دیماه هست تاریح این عکسات کاشت ناخن ...بچگی نکرده داره ادای دخترای قرطی رو در میاره بقیه ادامه مطلب.... اینجا صندلی رو برد با اون مصیبت ویه 5 مین نشست روش وبه خاطر اون گریه گرد رفته بودیم خونه همسایه خونه قبلیمون که الی با آیلی عکس گرفتن این گل سر برای منه برداشته زده به موهاش براش خیلی گندهست گفتم زیاد حرف نزن برداشته دهنشو چسب زده شهریور ماه هست ...
نویسنده :
مامان ela
15:06
رفت وآمد من وسعیده جون مامان انیسا
روز شنبه سعیده جون اومد خونه ما و چند ساعتی کنار هم بودیم والی وآنیسا باهم بازی میکردن ولی دعواشون بیشتر بود سرو صداشون هم زیاد با هم تفاهم نداشتن خلاصه سعیده گفت تو هم خونه ما بیا ما هم بعد از سه روز رفتیم خونه سعیده جون خونمون خیلی نزدیکه ما منظریه هستیم سعیده جون هم نزدیکای پاستور بود خونشون با ماشین سه دقیقه طول کشید رفتیم خونشون بچه ها با هم بازی میکردن من وسعیده هم داشتیم گپ میزدیم به سوسن هم گفتیم بیاد ولی یه جای دیگه رفته بود دیر شد دیگه نیومد...گفتیم دفعه بعد بازم قرار میزاریم و با هم جمع میشیم یه جا و بچه ها هم با هم بازی میکنن...بازم الی وانیسا تو خونه اونا بهتر از خونه ما بودن ولی آخر سر موقع برگشتن یواش یواش دیگه داشتن ...
نویسنده :
مامان ela
11:57
عکسهای الی تو دوهفته اخیر ( بدون شرح) به روایت تصویر
این پالتو رو دوهفته پیش برات خریدیم بابات هم خیلی خوش سلیقه هست وهرچیزی رو لایق تو نمیدونه دختر گلم همیشه برات بهترین ها رو میخره...خوش به حالت قدرشو بدون بعدفردای او روز رفتیم پارک منظریه و یه روز بعدشم رفتیم صبحانه خوردیم تو شاهگلی مردم هم به گربه ها غذا میدادن کلی کیف کردی ...البته این عکسا قبل از باریدن برفه تو شهرمون...تو این هفته با بابایی رفتین تو حیاط خونمون ادم برفی هم درت کردین اینم عکس آدم برفی مریض هم که بودی دیگه زیاد عکس نگرفتم ازت تا زود برگردی داخل خونه.... هروقت عکس میندازم مثل لاک پشتهای نیجا اینجوری میکنی دستت رو وبعد میگی مامان دارم لایک میکنم ... ...
نویسنده :
مامان ela
13:03
چشم انداز این هفته اواخر شهریور
اینم لباسات که پول داده بودیم از ترکیه برات بخرن دو سه تا شون جامونده خونه خاله وقتی رفتیم خونشون میارم این هفته خونه خال جونم رفته بودم خونشون نزدیکه 17 شهریور میشه خونشون دختر خاله من هم طبقه بالای خونه خاله من زندگی میکنه این سهتا بچه ماله اونه دخترا دوقلو هستن ولی اصلا شبیه هم نیستن یکی لاغره یکی چاقه لاغره گندمیه یکم پوستش تیره هست اونی که تپله پوستش سفیده پسرشه دوسال از اونا کوچیکتره اینم که الی جون منه...مثل همیشه ژست گرفته قرطی من اینجا هم نمایشگاه شاهگلیه که دوست بابا اونجا غرفه داره وتا جمعه غرفه ها دایره و5 شنبه یا جمعه بابک نهرین اونجا شب برنامه داره ...بابک هم همسر دوستم من میترا هست که یه زمانی با هم تاتر کار میکردیم...
نویسنده :
مامان ela
9:30
عکس الای در9 ماهگی
الای جونم چند روز پیش ناراحت بودی و ازم میخواستی که برای تو هم وبلاگ درست کنم عزیزم دیدوز برا ت درست کردم درسته کامل نیست ولی الان مامان نی نی های دیگه و خود نینی وبلاگی های دیگه میتونن تو رو ببینن دختر گلم عسل مامان همش دوست داری رانندگی کنی &nbs...
نویسنده :
مامان ela
11:53