elay- beygzadehelay- beygzadeh، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

شیرینی زندگیمون ella

نفس زندگیمون ella .nelin

رفت وآمد من وسعیده جون مامان انیسا

1392/11/6 11:57
نویسنده : مامان ela
700 بازدید
اشتراک گذاری

روز شنبه سعیده جون اومد خونه ما و چند ساعتی کنار هم بودیم والی وآنیسا باهم بازی میکردن ولی دعواشون بیشتر بود سرو صداشون هم زیاد با هم تفاهم نداشتن خلاصه سعیده گفت تو هم خونه ما بیا ما هم بعد از سه روز رفتیم خونه سعیده جون خونمون خیلی نزدیکه ما منظریه  هستیم سعیده جون هم نزدیکای پاستور بود خونشون با ماشین سه دقیقه طول کشید رفتیم خونشون بچه ها با هم بازی میکردن من وسعیده هم داشتیم گپ میزدیم به سوسن هم گفتیم بیاد ولی یه جای دیگه رفته بود دیر شد دیگه نیومد...گفتیم دفعه بعد بازم قرار میزاریم و با هم جمع میشیم یه جا و بچه ها هم با هم بازی میکنن...بازم الی وانیسا تو خونه اونا بهتر از خونه ما بودن ولی آخر سر موقع برگشتن یواش یواش دیگه داشتن در گیر میشدن وبه همدیگه حرص میدادن وبه من وسعیده بیشتر خلاصه سعیده جون رو به زحمت انداخته بودم برامو شیرینی خوشگل پخته بود که کاکائویی سیر بود رنگشون خیلی هم خوشمزه بود دستور پخت پختشون رو هم گرفتم از سعیده جون ومنم همین امروز درست میکنم چون خیلی خوشم اومد سعیده جون سالاد ماکارونی هم درست کرده بود دستش درد نکنه خوشمزه بود و به هم خوردیم و از اینجا واونجا گفتیم وخندیدیم ...جاتون خالی آدم یه استکان چایی رو چقدر دوست داره کنار دوستش خوره خودشم کنار بخاری بشینی وبا دوستای عزیزت باشی وچایی بخوری این بهترین لحظه ای هست که من میتونم با دوستام داشته باشم...

 

من خوردن یه استکان چایی گرم  ودیدن لبخند بر لب یه دوست رو به همه چی ترجیح میدم ... بقیه چیزها حاشیه هست ..از وقتی پدر ومادر عزیزم فوت کردن تا حالا تو یه جمع با یه سینی چای داغ وچند تا دل مهربون ننشستم که چایی بخورم ....تو روز های سرد زمستون با دلای مهربون چایی خوردن وخندیدن یه عالمی داره که من میدونم چون این لحظه ها رو از دست دادم  ...یه چیزی تو دلم هست که بعدا" تو یه پست کد دار براتون مینویسم چون گاهی دوست وآشنا هم ممکنه وبلاگم رو بخونه وبه خاطر همسن میخوام رمز دار بنویسم....

آنیسا والای خونه ما اتاق الایمن الای پاساژ کریستال شهناز روز دوشنبه رفته بودیم واسه بابای الای پلیور بخریم اتاق آنیسا

این عکسا خاطرات تصویری ما در از جمعه تا چهار شنبه هست ...الای وآنیسا در حال بازی تو اتاق انیسا جوشمولو...تا میخواستم انیسا رو بغل کنم وببوسم الی جیغ میکشید سرم

 

عکسایی که تو خونه ما گرفتیم وعکسایی که تو خونه سعیده جون رو گرفتیم میزارم تو یه پست....

پسندها (2)

نظرات (20)

مامان پارمیس
12 دی 92 21:33
سلام خانمی واقعا چای داغ با یه دوست خوب خیلی می چسبه ایشالله همیشه با شادی دوست داشتید لینک کنیم سلام عزیزم شما آدرستون اشتباه بود من نتونستم بهتون سر بزنم
مامان رادین
12 دی 92 23:10
سلام دوستم.همیشه به شادی . تولد بابای الای جون مبارک باشه.
شیرین مامان شادلین
13 دی 92 1:45
خوش به حالتون حسابی خوش گذشته با تعریف این شیرینها دهنمون آب افتاد
الهام مامان محیا
14 دی 92 1:38
عاطفه جونم سلااااااااااااااااااااااام خیلی وقته اصلا از وب من نمیشه اومد وب شما!!!!!! باز نمیکنه دلم براتون تنگ شده بود الانم از لینک یکی از دوستان اومدم وبت.....فکر کن وب ات نصفه برام باز میشه و نمیتونم مطالب و عکسها رو کامل ببینم...فکر کنم از قالب وبلاگت باشه!!!! چون یکی از دوستان هم وبش اینجوری میشد برام بهش گفتم و قالبش رو که عوض کرد تونستم برم وبش!!!!!!!!!!!!! خوبین؟ خوشین؟ الای جونم خوبه؟ با سرمای سوزناک تبریز چطورین؟؟؟
مامان ela
پاسخ
آره ععزیزم از قالبم بوده چون قالبم آپلود نمیشد ممنونم از مهربونیت ...حتما" ادرس رو اشتباه گذاشتی تو وبلاگت یه بار چکش کن عزیزم
بهار
14 دی 92 5:03
همیشه به خوشی و شادی عاطفه جون.
بهار
14 دی 92 5:04
عاطفه جونم میلتو چک کن فداتشم.
مامانی درسا
14 دی 92 7:22
دوستی ها و صمیمیت دوستانه اتون همیشه مستدام و لحظات خوش زندگیتون همیشگی ........ انشاالله همیشه خوش باشین الای جون خوش گذشته دخترم ها همیشه همینطور شاد باشی
فرناز خاله آرسن جون
14 دی 92 13:58
همیشه به شادی . مهمونی وای این وروجکها چقدر شیطونی کردن معلومه خیلی خوش گذشته از دعواشون کلی خنده ام گرفت ادم تو عالم بچگی چه کارها که نمیکنه دست سعیده جون هم درد نکنه همیشه به شادی گلم
مامان ela
پاسخ
ممنونم از دوستای خوبم ...سعیده هم اومده بود خونه ما ...چندتا عکس اول تو خونه ماست وبقیه پایین تر خونه سعیده جونم
ال ای سفیدبرفی
14 دی 92 19:53
سلام نه خونه ی خواهر دوقلوم (مامان ارمیا نزدیک پارک اناست.ما نصف راه هستیم .تولد بابای ال ای هم مبارک .تیپ ال ای هم برای تولد بابایی عالی شده
مامان ایمان
14 دی 92 21:26
سلام عزیزم امیدوارم که همیشه شاد باشید و تندرست چه عکسهای نازی شده مخصوصا الای اون ژستی که گرفته خیلی عالیییییییییییی
مامان اهورا (نرگس)
15 دی 92 3:11
چه خوب که یه دوست صمیمی داری...
مامان آیسو وآیسا
15 دی 92 17:04
خوشحالم که از تنهایی در اومدی یه کوچولو دوست خوبم بوس برا نی نی های نازززز الی وانی جوووونم ممنونم
مامان لي لي
15 دی 92 20:59
'بعضی وقتها به خودم میگم: هرچقدر دلت میخواد سخت بگیر زندگی! هرچقدر دوست داری اذیّت کن دنیا! من یکی رو دارم که میاد و همه این سختیها و اذیّت ها رو تموم میکنه، یکی که آرامش و دوستی رو همه جا جاری میکنه، فقط ایکاش تا اونروز من باشم و ببینم روی ماهش رو.'........ دوستت دارم دوست خوب و عزيزم
مامان ela
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم نظرلطفته خدا یار ویاورت باشه عزیزم
مامان لي لي
15 دی 92 21:01
واقعاً دوست هاي خوب كم پيدا ميشن....... چقدر خوب كه تو وب ادم ميتونه دوست هاي خوب پايدار پيدا كنه........دوستي هاتون پابرجا عزيزم ميبوسمتون
مامان لي لي
15 دی 92 21:03
خواهر دلم سالاد ماكاروني خواسسسسسسسسسسسسست.......
بهار
17 دی 92 18:01
عاطفه جون دوباره میل کردم.
مامان سویل
18 دی 92 13:49
به به پس خوش میگذرونین دیگه بدون ما؟؟؟؟؟ شب میام تو خوابت حسابتو میرسم عاطفه
سعیده مامان آنیسا
22 دی 92 15:09
عاطفه کدوم پست رو میگی این پست که مربوط به خونه ما وشماست چون باهم بودیم پیام نذاشتم
مامان ela
پاسخ
آی شیطون اتفاقا" تو باید پیام میذاشتی
پریسا
5 بهمن 92 12:14
سلام چطوری بازحمت های من
مامان ela
پاسخ
سلام عزیزم خوبم مرسی
سویل
16 بهمن 92 20:27
سلام خاله عاطفه من سویل دختر شهره خانم همون وبلاگ سویل و اراز بهوبلاگ منم سر بزنید ولی نظر هم بدید دو باره میام
مامان ela
پاسخ
آفرین گلم مبارکت باشه عزیزم حتما میام وپیام هم برات میزارم