عکسای جا مونده الی از شهریور تا دی 92

یه سری عکس جامونده بود که هر دفعه میخواستم بزارم تو وبلاگت

یادم میرفت آخرش گلچین کردم و میزارم تو این پست  ...این پست عکساش مختلطه از شهریور تا اواخر دیماه هست تاریح این عکسات

کاشت ناخن ...بچگی نکرده داره ادای دخترای قرطی رو در میاره

بقیه ادامه مطلب....

اینجا صندلی رو برد با اون مصیبت ویه 5 مین نشست روش وبه خاطر اون گریه گرد

رفته بودیم خونه همسایه خونه قبلیمون که الی با آیلی عکس گرفتن

این گل سر برای منه برداشته زده به موهاش براش خیلی گندهست گفتم زیاد حرف نزن برداشته دهنشو چسب زده

شهریور ماه هست که رفتیم شاه گلی وسایل برده بودیم

ومنتظر بودیم بابات وسایل رو بیاره بشینیم اونجا

اینجا هم هوا داشت کم کم سرد میشد دیگه یواش یواش پاییز و زمستون تو راه بود من والی روزای آخری بود که با هم میرفتیم پارک                    

این گل سر

الای رو هم باز خودم درستیدم

سه ماه پیش یادم رفته بود عکسشو بزارم اینجا هم باز شهریور ماه هست با الی رفتیم پارک منظریه                             الی با دختر خاله اش آیدا

داشتیم با الای میرفتیم خونه دوستم  مامان آیلی

نقاشی دختر نازم

نقاشی دختر نازم اینجا

اینجا داشتیم میرفتیم شاه گلی یه ماه پیش بود ...الی گفت من صندلیم رو  هم میبرم هرچی گفتم نه قبول نکرد وگذاشت پشتش عین یه حمال داشت حملش میکرد دعواش کردم که منم نمیرم کوتاه نیومد گفت خوب نرو یا با صندلی میرم یا نمیرم با این سن کمش خوب ما رو دست میندازه تو ماشین هم همینطوری نشست و دور استخر رو با این صندلیش چرخید تو اون هوای سرد لج بازیش نمیدونم به کی کشیده خدا به دادم برسه این عکسا رو گذاشتم تا بزرگ شدی ببینی چخ بلایی سرمون آوردی نفرین کردم یه بچه ای مثل خودت داشته باشی تا ببینی ما چی کشیدیمگاهی هم میوایم بریم بیرون میگی من راه نمیام بغلم بگیرین یا من نمیام والا دیگه خیلی اذیت میکنی دخترم و من بدبخت به خاطر اینکه تا نق میزنی بابایی وسط گردش یا خرید وسایل میگه بریم خونه منم به خاطر اینکه برنگردیم میگیرم گاهی بغلم با این وزنت ...خداییش خوب باج میگیری...

اینجا هم مانشستیم روی نیک کت ولی الی نشست روی صندلی خودش اگه گفتین چرا صندلیشو برده بود؟

بهم میگی به خاطر اینکه کلاغا چیش کردن روی صندلیا تو شاه گلی منم صندلی میبرم تا لباسام کثیف نشه اینجا رو خوب اومدی.....کشیییییییدی به باباییت

اینجا هم داشتیم میرفتیم از پارک منظریه رد بشیم وبریم سهندیه و تو راه بازم مثل همیشه هوس چیپس کردی وخط ونشون که باید بخری منم گاهی یواشکی میخرم چون بابات بفهمه چیپس خریدم دعوامون میکنه چون ارزش غذایی نداره

اینجا هم که رفتیم خونه دوستم برای دوستم تو خونشون کیک درست کردیم دیگه دیر بود قسمت ما نشد بخوریم ومنم اومدم خونه خودم برات درست کردما

الای وآیلی جون