elay- beygzadehelay- beygzadeh، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

شیرینی زندگیمون ella

نفس زندگیمون ella .nelin

خاطرات مهد کودک و مراسم احسان و سفره نظری در مهد کودک

1393/9/16 17:37
نویسنده : مامان ela
3,527 بازدید
اشتراک گذاری

الای جان دخترم نمیدونم این روزها چرامحبتم به تو بیشتر از قبل شده است دلیلش را نمیدانم فقط این را میدانم که گاهی آنچنان شیفته تو و نگاهت میشوم که خودم هم نمیدانم ...همیشه دلسوزانه نگاهت میکنم برای اینکه من خوش شانستر از تو بودم چرا که در کودکیم همیشه با هم سن و سالهایم بازی میکردم رفت و آمد زیادی میشد به منزل مامان وبابای عزیزم فداشون بشم ...هر کی میومد خونشون خوشحال میشدن ولی بچگی تو خیلی تو سوت وکوره غمگین

به خاطر همین سعی میکنم بیشتر باهات بازی کنم و هر جا رفتم ببرمت مخصوصا تابستون و حالا که میری آمادگی خیلی بهتر شده تو مهد سرت گرم میشه و فقط تنها مشگلی که داری اینه که از خواب بیدار نمیشی و من بیچاره میگیرمت بغلم میبرمت صورتت رو با مصیبت میشورم و باز دراز میکشی اونطوری لباس تنت میکنم موهاتو شونه میکنم و باید گیره یا کش سری رو که دوست داری به سرت ببندم و بعد باید لباسی که دوست داری تنت کنم در صورتیکه لباس مهد میپوشی که قرمز و سرمه ای هست ...ولی اونجا چون تو کلاس ورزش درش میاری من باید لباس تمیز تنت کنم خلاصه رفتن خیلی مصیبته و تو ماه گذشته اواخر آبان مراسم احسان ...سفره و  آش نظری بود که این پست مربوط به این مراسم میشه و چند تا هم عکس گرفتی که برات تو این پست میزارم....

و اما عکسای این پست

این کاردستی به مناسبت عید قربان هست

به مناسبت روز جهانی کودک

به مناسبت عید غدیر خم

اینجا تولد مهتا بود یکی از بچه های دوساله مهد کودکتون مامانش هم سالاد الویه با شکلات آورده بود اون روز رقصیدین حسابی مخصوصا دختر قرطی من

الای و آیلین 5 ساله 

یکی از روزایی که داری میری مهد و چون مهد کودک 

کلاس الای جون اینجا هنوز لباسات آماده نیست با لباسای خودت میای

الی و هم کلاسیهاش در حال بازی با لگوووو

اینجا هم جوجه تیغی درست کردین

این استیکر درخت رو هم من برای مهدتون کار کردم

 

 

 

اینجا توی مهد کودک کنفرانس بود مشاوره برای فرزند پروری و الی جون توی آشپزخونه نشسته و منم این عکس رو اون لحظه شکار کردم ...خودم هم مسول تدارکات بودم

اینم میز اتاقت عزیزم گلهای پارچه ی که خودم برت درست کردم و اینم قاب عکس الی جون که باز خودم درست کردم

دیوار بالای تختت که این گلها و حیوانات رو با یونولیت کار کردم هم برای تو و هم مهد کودکتون

آماده شدی بریم مهد کودک و لباس سیاهتنت کردم تا بریم مراسم سفره و عزاداری برای ایام محرم

اینجا توی مهد کودک ازتو ن عکس میگیرن تا بعدا چاپ کنن

دختر با حجاب من ...یه پارادوکسی هست که دخترم اصلا خوشش نمیاد ججاب داشته باشه اصلا از روسری و چادر و مغنعه بدش میاد و اینجا با هزارتا وعده و عید سرت کردیم...میگفتی من خوشم میاد عکسای قوقولی مقولی بندازم دلم میگیره از این لباس والا ...بچه ام حق داره منم دوست ندارم ولی دیگه گرفتن از همشونخسته

وای چه خانم شدی خیلی عاشقتم با این نگاهت عزیزم

 

مراسم سفره در مهد کودک الای و آیلین

اینجا آش رو به هم میزنی 

 

اینجا هم عکس دسته جمعی انداختین

اینجا هم مشغول خوردن هستین نوش جونتووووون عزیزم آش هم که حرف نداشت خیلی عالی بود

 

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (5)

رومینا
16 آذر 93 18:37
الهیییییییییییییییییییییییی چه عکسهای خوشگلی . چه بامزه شده تو چادر ولی منم زیاد دوست ندارم ایشالله که نذرتون قبول باشه خیلی دوستون داریم زیاد دلم براتون تنگ شده
رومینا
16 آذر 93 18:40
کارهای هنریت عالیه عزیزم واسه الای ما یه نی نی بیار تنبلی نکن بزار تنها نباشه
مامان ela
پاسخ
والا رومینا جون نی نی اوردن راحت نیست مکافات داره ولی احتمال 50 درصد هست
شهرزاد
16 آذر 93 20:20
بیچاره دخترهای ایرانی مگه چاره ای هم دارن! به زور روسری می کنن سرشون مثل خودمون .... به الای جون بگو تا سن تکلیف از زندگیش لذت ببره که بعد از اون اگه خودشم نخواد به زور باید با حجاب باشه(از طرف دولت و جامعه).برای همینه که خوشحالم که پسر دارم لا اقل یک حق داره ! اونم انتخاب لباسشه! عاطفه جون عکسها مثل همیشه عالیه
مامان ela
پاسخ
مرسی شهرزاد گلم نظر لطفته اره گلن هر دومون از حجاب بدمون میاد والا چیه آخه اجباره مسخره
زیتون
19 آذر 93 20:16
سلام تارا جان عکس های زیبای الای تماما بوی زندگی و آرامش می دهند، طوری که من با این سن و سال بهش حسودیم می شود. کارهای هنری خودتان هم زیباست، پیداست آدم با حوصله ای هستی و واقعا من باید از شما یاد بگیرم. چون سرنوشت اکثر کارهای هنری که من شروع کرده ام، در نهایت مچاله کردنشان بوده و سر از سطل آشغال در آورده اند یا خیلی مسخره از آب در آمده اند. در تصاویر مناسبتی چیزی که کمی مرا دلگیر می کند این است که ای کاش بچه ها را اینقدر با اعتقادات فرقی نمی کند از هر نوعش بمباران نکنند و آنها در نهایت با ذهنی باز خودشان راهشان را انتخاب کنند....
مامان ela
پاسخ
ممنون عزیزم به راستی حق با توست من دوست ندارم از حالا بچه ام را با مذهب آشنا بکنم در کشورهای اسکاندیناوی تا ۱۰ سالگی کودکان مذهبی ندارند و بعد از آن خودشان مذهبشان را انتخاب میکنند من خودم فقط به خدا اعتقاد دارم آن هم در مسما نه در لفظ چه بسا انسانهایی هستند که بیخدا هستند ولی همیشه کارهای خیر میکنند و چه بسا انسانهایی هستند که دایم خدا خدا میکنند و دزدیهای میلیاردی انجام میدهند ...خدا خودش میداند انسان واقعی کیست و کدام است من افراط در هیچ چیزی را صلاح نمیدانم جز در عشق واقعی
مامان زهرا
24 آذر 93 14:59
عزیزم سلام خدا دختر نازت رو برات نگه داره منم یه دختر هم سن دختر شما دارم که بر عکس خیلی به حجاب علاقه داره ولی چون به سن تکلیف نرسیده من انتخاب رو با خودش گذاشتم می خواستم بگم کاری به مذهب ندارم ولی حجاب باعث میشه از خیلی آسیب ها دور بشیم در آخر از آشنایی با شما خوشحالم
مامان ela
پاسخ
مرسی گلم منم همینطور