عروسی عمووعاشورا وتاسوعا ومتفرقه های ابان
اواخر ماه مهر عروسی عموی الای جون بود رفتیم عروسی
بعد هفته ای سه بار هم میرفتیم برای خوردن چای و تنقلات و پیاده روی شاهگلی
دختر قرطی من تو عروسی خیلی رقصیدی اونقدر خوشگل رقصیدی که بهم تبریک میگفتن گاهی هم شدید قرطیو سکسی رقصیدی که بد آموزی داشت ولی من خودم افتخار میکردم وکیف میکردم عمه ات بهم برگشت گفت واه واه بابا گوشمون رفت کم تعریفش کن گفتم دهتر تو نمتونه برقصه تقصیر من چیه اگه دختر تو اینجوری میرقصید شاید شما غش میکردی هنوز من خیلی بهترم که میتونم خودمو کنترل کنم خلاصه دیگه کم آورد ما هم ادای عروسای خیلی حق به جانب دو رد آوردیم خخخخخه
عکسای مختلط رو تو این پست میزارم و عکسای سفره مهد کودک رو تو پست بعدی میزارم
و اما عکسای خوجل دختر نازم قربونش برم که دلم واسه
بچگیاش تنگ شدهو با کمک این وبلاگ راحت میتونم برم صفحات قبلی
و عروسکمو دوباره ببینم و بفههم که چه خانمی شده واسه خودش
و اما بریم سراغ عکسا...
اینجا رفتیم خونه خاله برگشتی منتظریم بابات بیاد دنبالمون
اینجا رفتیم آرایشگاه برای عروسی عموت
اینجا هم شبش قراره بریم بله برون
اینجا هم داریم میریم عقد عموت از اونجا هم بریم خونه عروس بعد از عقد هم بارون شدیدی میبارید
اینجا هم خونه عروسه که موقع شامه همه حاضرشدیم بریم برای شام هتل
اینجا هم هتله و منتظریم شام رو بیارن
این بشقاب میوه رو الی خودش تزیین کرده
اینجا رفته بودیم تربیت برای من مانتو بخریم
پاساژ تربیت
اینجا هم چیپس خریدیم هم پفک چیپسه مال تو بود پفکه مال من به من میگی بیا از هر دو بخوریم تو به من بده منم به تو ...چون ارزش غذایی ندارن کمتر میخریم ولی وقتی میخریم خوش به خالت میشه منو این همه خوشبختی محاله
اینجا با آبرنگ نقاشی میکنی
سرخاک مامان و بابام ...بچه ام روزای جمعه پاتوقش اینجاست الی جونم فقط ۶۵ روز مامان جونش رو دید و ۷ ماه بابابزرگشو و این خیلی باعث تاسفه
سر خاک بابا بزرگ
خونه بابا بزرگ ...بابای باباییت
ژستای مخصوص الای جونی از پشت
اینجا باز پاساژ تربیت هستیم
ترشی امسال که با بابا جون دوتایی خورد کردیم وشستیم و قاطی کردیم و از خواهرم تلفنی پرسیدم تاچاشنیاشو چقدر بزنیم ؟ ۲۵ روز پیش گذاشتیم و حالا میخوریم خیلی هم عالی شده
موهای الی رو سنبلی بافتم
خمیر بازی ...البته یه سری تو مهد کودک داری یه سری هم تو خونه که به این وضع در آوردی وقاطیشون کردی رنگشون تیره تر شده
اینجا تازه از خواب ظهر پاشدی به خاطر اینکه مامانت هوس کوچه و خیابون کرده تو رو هم پوشوندم تا بریم بیرون چون حوصله ام عصرا تو خونه سر میره
اینجا هم روز تاسوعاست که رفتیم طرفهای زعفرانیه
اینجا هم ظهر عاشوراست
شمع روشن کردی تو لیوان
داریم میریم خونه خاله من
از وقتی وسایل پیلاتش خریدم تو هم رفتی توپت رو دادی بابات بادش کرد با ناسوز ولی بازم مال منو برمیداری شاپ شاپ بازی میکنی مال من بزرگه و خطرناکه روش میغلتی میترسم بخوری به جایی ضربه مغزی بشی خدای نکرده
همیشه جلوی اینه ای و با هر اهنگی لباس عوض میکنی وقرطی میرقصی مرکز رقصت هم باسنته
یکی بستت نیست مال منو هم صاحاب شدی
اینجا پیاده رفتیم خونه خاله تا ۱۷ شهریور توپت وآیپدت رو بایه پفک گنده حمل میکنی خسته هم نمیشه لجباز بس گریه کردی و گفتی پالتوی دوسال پیشمو میخوام منم دیگه کوتاه اومدم ببین چقدرکوچیکه تنت پالتوی به اون خوشگلی رو نکردی تنت
اینجا هم رفتیم خرید رفاه بیشتر برای تو تنقلات گرفتیم
اینجا هم مثل بچگیات نشستی جلوی چرخ به زور جا میشی دیگه
تو اتاقت داری شام میخوری گفتی مامان بیا بریم بالا ارامش داشته باشیم بابا صدای تیوی رو خیلی باز کرده
اینجا هم باز رفتیم شاهگلی برای گردش و خودرن چایی توی این شبای پاییزی
موهاتو درستیدم گفتی ازم عکس بگیر بزار وبلاگم
دیتت رو اینجوری کردی از عکسایی که تو فیسبوک میزارن یادگرفتی منم برام این حرکت توچان شده توفیسبوک همه اینجوری میکنن دیگه لوووس شده این حرکت
اینجا هم عصبانی شده از بس بهت گفتم اینجوری وایسا اینجوری نکن
اینجا هم رفتم تو وبلاگت خدا برکت بده ده نفر توش بودن
اینا رو هم با یونولیت و گواش کار کردم برای اتاقت البته تو مهد کودک هم برای مهدت از اینکارا کردم
بابات واسه تو رنگ انگشتی گرفته واسه من هم گواش
تو روی کاغذ منم روی یونولیت کار میکردم
اینجا هم که خسته شدی خوابت برده عزیزم
چتد روز پیش هم گفتی پیتزا میخوام گفتیم بریم لاله پارک گفتی نه بریم هیلا ما هم دیگه تسلیم شدیم ما که شام نمیخوریم تو پیتزا خوردی البته سه تاش هم موند واسه من یکیشو هم بردی تو شاهگلی وقتی ما چایی با نون شیرمال میخوردیم خوردی عاشق پیتزایی کاش عاشق چیزایی که ارزش غذایی بالا دارن میشدی پیتزا فایده ای نداره گلم
باز یه عصر دیگه شاهگلی
بقیه پیتزات که بازم دلت غش رفت و خوردی
اینم غذات که تزیین کردم با گوجه و خیارشور و زیتون و تن ماهی و برنج
من وبابات سبزی پلو خوردیم ولی تو برنج ساده دوست داری که فایده نداره سبزی پلو خاصیتش بیشتره
اینم غذای ظهرت جوجه کباب باباپز که هر دوهفته یه بار میپزه چون هر هفته بپزه ادم زده میشه
اینجا هم از حمومدر اومدی وخوجل شدی برات آبمیوه اوردم و تو داری نقاشی میکنی
آش رشته مخصوص تهران دستپخت مادر شوهرم که تازگیا باهام خیلی مهربون شده چون بابایی بزرگ شده تهرانه مادربزرگت بیشتر غذاهای اونجا رو میپزه مثل آش رشته دم باقالی ...فسنجوون ...حلیم و چیزای دیگه که الان یادم نیست...
اینجا هم خونه مادربزرگتیم موهاتو خوجل گردی داری با آیپدت بازی میکنی
عزیزم با اینکه خیلی سختمه بیام این همه عکس رو بزارم ک،چیکشون کنم توضیحشون بدم ولی به خاطر عشق تو و اینکه در آینده هم تو وهم من میتونیم اینجا سیر کنیم و بچه گیاتو ببینیم سعی میکنم بیام و اپدیتش کنم و با عشق اینکارو میکنم...