روز 13 بدر صبح
تنها گل باغچه من
خونه خاله
اینجا دو تایی حاضر شدیم داریم میریم خونه خاله شیرین تو راه هم دارم ازت عکس میگیرم از دم در خونه شروع کردیم تا رسیدیم سر خیابون که دیگه از اونجا رفتیم خونه خاله شیرین الای جون... اینا هم بعد از برگشتن از خاله شیرین تو حیاط ودم در خاله شیرینت الان تو خونه مامان وبابام که فوت کردن زندگی میکنه البته یه ساختمون ٧ واحدی که قبلا خونه مامان وبابای من بود بعد از فوت اونا خونه روساختیم که ٤ واحدش مال ماست دای امیر وسعید وخاله شیرین اونجا زندگی میکنن یه واحدشم مال خواهر بزرگم ومنه که فعلا خالیه ٤ سال پیش اونجا بهترین جایی بود که من اکثر روزا با بابایی میرفتم ولی حالا به جایه یه خونه یه ساختمونه که برام خوشایند نیست بل...
نویسنده :
مامان ela
2:17
مسافرت
توی راه یه خونه اجاره کردیم والای جون داره با رقص به گل ها آب میده ...
نویسنده :
مامان ela
2:12
خود آرایی الای تو شمال
باغچه گل
روز سوم عید رفتیم خونه عمه الای جون سر راه رفتیم گلخونه تابرای فیاط خونمون کاج بخریم خواستم ازت عکس بندازم ولی نمیزاشتی خیلی این روزا اذیتم میکنی ٩٠ % همیشه با من بودی ولی حالا ولمون کردی بابابات دمخورشدی.... دیگه اصلا کنار من نمیخوابی فکر میکنم این روزا چون زیاد وبگردی ووبلاگ نویسی میکنم از من دور شدی بابات هم بی تقصیر نیست همش زیر سر بابات میدونم از بش قبلا پیش اون نمیرفتی داره از من انتقام میگیره منم میدونم چیکار کنم ..بابات مثل پرنسس ها باهات رفتار میکنه به خاطر همین از من دور شدی آخه من نمیزارم خراب کاریاتو ادامه بدی به خاطر همین بهت صرف میکنه که با بابات دمخور بشی خلاصه از دستت ناراحتم ... خلاصه نذاشتی یکی دو تا عک...
نویسنده :
مامان ela
18:43
حمام قبل از سال تحویل
با هر کی که بره حموم فوری آماده میشی ومیری حموم عاشق حموم کردنی چند تا عکس هم ازت گرفتم ٢ ساعت قبل از سال تحویل بردمت حموم اینم عکسات... بقیه عکسا دز ادامه مطلب.... ...
نویسنده :
مامان ela
1:26
الای تو ویلای همدان
چند روز رفتیم ویلای همدان برادر شوهرم الای و نازنین دختر خاله پسر عموی الای پسر عموی الای که ٢٤ سال بعد خدا به پدر ومادرش این بچه رو داده بابای الای با عموش دارن جوجه کباب درست میکنن ...
نویسنده :
مامان ela
20:27