خونه خاله
اینجا دو تایی حاضر شدیم داریم میریم خونه خاله شیرین تو راه هم دارم ازت عکس میگیرم از دم در خونه شروع کردیم تا رسیدیم سر خیابون که دیگه از اونجا رفتیم خونه خاله شیرین الای جون...
اینا هم بعد از برگشتن از خاله شیرین تو حیاط ودم در
خاله شیرینت الان تو خونه مامان وبابام که فوت کردن زندگی میکنه البته یه ساختمون ٧ واحدی که قبلا خونه مامان وبابای من بود بعد از فوت اونا خونه روساختیم که ٤ واحدش مال ماست دای امیر وسعید وخاله شیرین اونجا زندگی میکنن یه واحدشم مال خواهر بزرگم ومنه که فعلا خالیه ٤ سال پیش اونجا بهترین جایی بود که من اکثر روزا با بابایی میرفتم ولی حالا به جایه یه خونه یه ساختمونه که برام خوشایند نیست بلکه ناراحت کننده است چون دیگه این خونه اون خونه ای که من دوست داشتم نیست
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی