elay- beygzadehelay- beygzadeh، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

شیرینی زندگیمون ella

نفس زندگیمون ella .nelin

سفرنامه گرجستان باتومی شهریور ۹۶

1396/11/29 21:22
نویسنده : مامان ela
2,716 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و درود

دختر نازم نمیدونم چرا تنبل شدم و وبلاگت رو چند ماهه آپدیت نکردم

عکسهای مسافرت گرجستان شهویور ماه رو هم اصلا وقت نکردم پست کنم .این عکسا رو که پست کردم یک یا دو پست دیگه میزارم .یک ماه پیشم دستت رو عمل کردن پین گذاشتن دستت یعنی انگشت شصتت شکسته یود

ده دی ماه این اتفاق افتاد که یک شب بیمارستان بستری شدی و منم خیلی اذیت شدم

عکسهای گرجستان رو میزارم و زیرشون توضیح میدم ...خوشحالم که تو رو دارم

به خاطر اینکه وبلاگمو یک بار آپ کردم ولی چون دگمه سبت موقت رو زدم

تیکش برداشته نشد وبلاگم آپ نشد. و مطالب پریدتعجب .و رد شد خیلی حرصم گرفت دیگه حوصله ام نکشید بار دیگه زیر مطالب رو بنویسم بعدا شاید  نوشتم .

 

اینجا تازه راه افتادیم و برای خودمون صبحانه برداشته بودیم و بعد از اینکه رسیدم به مرز ترکیه رفتیم فروشگاه تما و خرید کردیم و نون

و  نووتلا و  پنیر خریدیم و در فضای سبز اولین شهر ترکیه بعد از مرز صبحانه خوردیم که خیلی چسبید

 

اینجا همون جایی که تو عکسهای تصاویر باتومی عکسش هست جای زیبایی بود برای رقص و خوردن عصرانه و شام  و کلی دخملم رقصید اینجا با اهنگی که همه میرقصیدیم

همون عکسی که یه ساعت بزرگ معروف هست مال چند قرن پیشه باز سازی شده

از داخل سینه این مجسمه ها اب میومد  ۴ تا دختر بود این مجسمه ها و بالاشم یه مجسمه دیگه بود دستش شمشیر بود

ساختمان نیمه کاره پشت الی یه پروژه بزرگ بود که قراره مرکز خرید بشه خیلی خیلی بزرگ و زیبا بود

 

اینجا شهر زیبای باتومی هست و هتل ما نزدیک پارک میراکل همان جایی بود که مجسمه متحرک علی و نینو قرار داشتن

داریم میریم طرف دریا دخملی شنا کنه

دریا خیلی فاصله کمی با ما داشت راحت عرض سه دقیقه میرفتیم دریا

اینجا الا جون جلوی مجسمه نینو و علی عکس گرفته

رسیدیم اینجا به دریا اون ور دریا هم یه جایی بود که ۴۰ کیلومتر فاصله داشت با باتومی و هزار برابر شمال ایران زیبا بود به اسم کبیلیتی که چند روز بعد هم درست اون ور دریا رفتیم

یه موچلوی اوکراینی بود که سنگ پرت میکرد به الی من از ترس زودی از دستش گرفتم نخوره به سر الی

 

 

این ساعت بزرگ همون جایی بود که الای جون هم اون بالا ازش عکس داره

این ساختمان کله اش که تیز هست. و از داخل هتل دیده میشد

مجسمه علی و نینیو کنار ساحل

رفته بودیم برای خرید  میوه و شکلات و مخلفات دیگه

 

اینجا پره گوشت خوک بود و ما نخریدیم چون همسرم نمیخوره یه بار برای عصرانه از  کالباسهای گوشت گوسفندشون خریدیم

میوه هایی که فقط اوا کادوش تو ایران هست اونم همه نمیخورن .ولی خیلی جالب بود میوه هاش

 

کبیلیتی یه جای قشنگ بود که ۴۰ کیلومتر دور بود از باتومی ..میخواستیم تفلیس بریم حالشو نداشتم چند ساعت دیگه بشینم تو ماشین موند برای بعد که از طرف ارمنستان بریم تفلیس گرجستان

بعد بریم باتومی دو باره

اینجا هم ترابزون هست مرکز خرید فروم سه روزم اینجا موندیم

اینجا کلی خرید کردیم و الای جونم لباسات الان برات تنگ شده از بس غذا میخوری نمیجوی و تپل شدی خدای من

صبحانه هتل  در شهر ترابزون الی هم نمیزاشت ازش عکس بگیرم اذیت میکرد

دم در هتل داریم میریم برای خرید

 

الی رو گم کردم ۵ دقیقه  بیچاره شدم داشت قلبم میریخت وقتی پیداش کردم منگ بودم 

تمام لباساش از لباس زیرش تا عینکش رو دخملی از ترابزون خرید ولی الان پیراهنش براش تنگهگریه

حیف لباسایی که خریدم

پسندها (3)

نظرات (1)

✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
23 تیر 98 12:29
همیشه به سفروگردش خوشگل خانوم😍😍😘😘💝💝