شهریور ۹۳ و گردشها وخاطرات این ماه
این پست طولانی ترین پستی هست که گذاشتم امیدوارم که خسته نشده باشین این پست عکسای شهریور ماه و خاطرات این ماهه... به خاطر اینکه مسافرت میرم تا اخر شهریور اینجا نیستم این پست رو آپ کردم تا با خاطرات سفرم قاطی نشه و روی هم انباشته نشه ...
به این سفر واقعا نیاز دارم خدا کنه الی تو راه زیاد اذیت نکنه و خوب تا کنه
برای مسافرامون شمال و مشهد رو انتخاب کردیم چون جاریم که تهرانیه میاد خونه مادر شوهرم
به خاطر همین دیگه تهران نمیریم چون اونا نیستن دیگه لزومی نداره تهران بدم البته یه چند نفر دیگه هستن ولی دیگه زمان مسافرت طولانی میشه و از حوصله خارج میشه خواستم از دوستای گلم خداحافظی کنم
پارک نزدیک خودمون
عکسای اتاق الی که این عکسا رو خودش گرفته
این عکس رو چندماه پیش ازت گرفتیم تو آتلیه
این عکسا به خاطر این تار افتاده که از روی عکس عکس گرفتم
اینجا ۲ سالته گلم
اینجا ۳ماه ونیم هستی که دفتیم مشهد بعد از چهلم مامان خدابیامرزم
بازم این عکسا رو خودت از اتاقت گرفتی و گفتی بزارم تو وبلاگت
رو در اتاقت
این همون گلی هست که پارسال با کمک دخترم درست کردیم
این تنختته برات دو سال دیگه باید بزرگش رو برات بگیریم
این در کمد دیواریته که سفید برفی چسبوندیم
باز نمایی از اتاقت
اینجا داری خوشگل میخندی عزیزم
داریم میریم اینجا لاله پارک و رشدیه
اینجا دوتایی داریم میریم رادیو لوژی
اینجا باز یکی از روزایی که میریم بیرون ولی نمیدونم کجا میریم چون گاهی وقت نمیکنم بیام آپکنم یادم میره کجا رفته بودیم
این پیرهن رو خودم دوختم همینجوردی الکیس الکی ولی بد نشده
عاشق این جور خندیدنتم شاید برای دیگران خوشایند نباشه ولی من عاشقتم چون اینجور وقتا که اینطوری میخندی خندیدنت از ته دله
اینجا رفتیم حموم هوس بستنی کردی خودت رفتی خریدی و من از پنجره خونمون هواسم بهت بود
اینا رفتیم با تو وبابایی کلیک بهار به من آمپول بزنن
اینجا هم با یکی از دوستای وبلاگی که مینا جون و آرمان گلی بود قرار داشتیم آنیسا هم با مامانش اومده بود وهمش سرتون گرم بازی بود و حواستون به ما دوربین نبود ...دوستمون از قم اومده بود شهرمون
آرمان -الای و آنیسا
اینجا هم تو باغ بابابزرگت هستیم مادر بابایی آبگوشت پخته بود منم ترشی بادمجون برده بودم
البته آبگوشت به سفارش الی جونم بود آبگوشت خیلی دوست داری
اینم کرم کارامل زعفرانی و کاکایویی به سفارش خودت عزیزم
اسمتو روش نوشتم با پودر گردو
اینجا باز دوتایی میریم پارک ازم خواستی این دومیله رو برات درست کنم
شهربازی پارکمون مثل همیشه
مغازه لباس مردونه ..بابات میخواست شلوار بخره
ویلای داخل باغ بابا بزرگ ...
این ماسک خرگوش رو خودم با کمک خودت برات درست کردم
این دو میله ها رو خودم برات درست کردم البته بعضیاشو دیگه حوصلم نکشید پیدا کنم یادم نیست کجا گذاشتمشون
بعضیا بافتنی هستن و بعضیا رو درست کردم
باز میریم پارک و تو تو در ورودی کلاس زبانی که میخوام پبت نام کنم وایسادی منتظر منی
بعضی از عکسایی که برا وبلاگت آپ میکنم خیلی دوست دارم گاهی چند تا عکس شبیه همه زیاد تفاوتی نداره اما من دوست دارم آپ کنم ۴ دیواری اختیاری
گاهی وقتا به جای صبحانه کامل کیک با نوشابه میخوری که من اصلا دوست ندارم نوشابه بخوری وخیلی این روزا مواظبم که نوشابه بهت ندم ولی جمعه ها بابات جوجه کباب درست میکنه و نوشابه میگیره که من با دیدن نوشابه عصبی میشم چون خیلی افراط میکنی تو خوردنش
اینجا هم صمد و ممد اومده بودن پارک نزدیک خونمون داریم به برنامه های اونا نگاه میکنیم و میخندیم الی جونم تو هم نشستی رو گردن بابایی
اینجا طبقه هم کف لاله پارکیم
شهر بازی لاله پارک ( عاشق ژست گرفتنی)
بزار یکم صخره نوردی کنم
رفتی به لباسهای نوزاد گیر دادی تو لاله پارک که از اونا برای نینی آیندمون بخریم البته اگه نینی قراد باشه بیاد که ۵۰ درصد امکان داره ۵۰ درصد هم امکان نداره چون تو دو راهی هستم که برات خوار یا برادر بیاریم یانه ! الته تو خیلی دوست داری ولی من موندم تو دوراهی هم دوست دارم بیارم هم دوست ندارم دوباره اون دوران بارداری رو تحمل کنم
اینجا هم تو بالکن لاله پارکیم ومنتظر غذا وقتی میریم لاله پارک فکر میکنی هر دفعه باید بریم برای شام اونم فقط پیتزا ...همش از وقتی میریم نق میزنی که بریم پیتزا خوری
تو پارکینگ لاله پارک یه ماشین قرمز دیدی رفتی کنارش گفتی عکس بگیر ازم بهم گفتی باید شوهرم یکی از اینا برام بگیره اما طلاییشو
واسه خودت یه پتتزای کامل خواسته بودی چون فکر میکنی سیر نمیشی بقیه رو هم همیشه میاری فردای اون روز ساعت ۱۱ برای صبحانه میخوری
اینجا هم که رفتیم سهندیه برای بستنی خوری
اینم از کیف خوشگلت که انتخاب طرحش از تو جنسش از ما
بزار ببینم بهم میاد
اینجا هم باز رفتیم باغ بابا بزرگت بابات هم برای ناهار مرغ گرفته بود جوجه درست کنه مامان بزرگت برنج قرار بود بزاره
و عمه ات هم بقیه مخلفات رو
این عقرب رو هم تو باغ پیدا کردیم بعد از عکس گرفتن بابات کشتش
بابت از بس جوجه کباب میزاره حسابی ماهر شده
روم نمیشه از سفره عکس بگیرم پیش خانواده همسر آخه عجیب به نظر میرسم ولی اونا نمیدونن که دیدن این عکسا بعد از سالها منو به روزای قشنگ میبره ولذت میبرم از عکسا
اینجا رفتیم سر کوچمون تنقلات گرفتیم و برگشتیم چون باز صحانه نخوردی و کیک و کلوچه و اسمارتیز خواستی منم گرفتم ازم چیپس مسخواستی نگرفتم چون این روزا زیاد خوردی باباچیه آخه اهههههه
اینم ماکارونی خوشمزه هفته پیش برات گذاشتم
با آیپدت بازی میکنی و انگشتاتو که خسته میشن همش فشار میدی به صورتت خیلی این کارت نگرانم کرده