رابطه مادر ودختری وخاطرات دوهفته ای که گذشت
من ودخترم با هم یه قراری باهم گذاشتیم تصمیم گرفتیم تو یه ورقه کارهای خوب وبد الی رو ثبت کنیم اگه کارای خوبش زیاد بود براش جایزه میخرم اگه 20 تا کار خوب داشته باشه علامت ستاره براش میزارم واگه کار بدی بکنه و حرفامو گوش نده براش منفی میزارم ...تا خالا که 8 تا ستاره داره وسه تا منفی و تا میخواد اذیت کنه ویا الکی گریه کنه وحرف گوش نده ولجبازی کنه براش منفی میدم و تا میبینه میخوام بهش منفی بدم فوری معذرت میخواد واون کار رو انجام نمیده ...و این کار باعث میشه کار بدش رو زود کنار بزاره و کارای خوب بکنه ...
الی جونم به کلمه انتخاب میگی(انتباخ) وبه همبرگر میگی (همگرگر) وبه رب میگی (مربا) اسمش یادت میره و به زرشک هم میگی(کشمش) چون اسماشون یادت میره اسم شون رو با یه چیز دیگه عوض میکنی...
روزی هزار بار قربون صدقه من میری وهی میگی مامان منو تنها نزار تا روزی که بمیرم
منم از این حرفات ناراحت میشم من خودم نمیدونم چقدر عمر میکنم عزیزم الهی که خدا اونقدر بهم عمر بده که تو رو سر وسامون بدم ونزارم قند تودلت آب بشه...عزیز دلم تولدت خیلی نزدیکه و از من خواستی برات تبلت بخریم تا دیگه به گوشی من دست نزنی ولی من با خریدن تبلت مخالفم...به خاطر اینکه میدونم هم چشات ضعیف میشه وهم میبینم خیلی گیم بازی میکنی نمیخوام بخریم چون یواش یواش باید بری مهد اگه بشه بعد از عید میبرمت مهد وسال دیگه میری پیش دبستان به خاطر همین میترسم به بازی عادت کنی ..عزیزم به خاطر همین کامپیوتر رو آوردم پایین خونمون چون نمیرفتی تو اتاقت بازی کنی چون اتاقت طبقه بالاست ومیترسی بری اتاقت تنها بمونی از بس اصرار کردی کامپیوتر روپایین آوردم پایین تا دیگه به گوشی و لپتاب من دست نزنی چون میدونم اگه ولت کنم به امان خدا هر دو رو خراب میکنی این از بلایی که سر اسباب بازیات آوردی معلومه!
خلاصه برات گیم زدم تا باهاشون سرگرم بشی و زیاد به وسایل من دست نزنی...این هفته سعیده جون مامان آنیسا اومدن اینجا نسبت به دفعه پیش بهتر بودین و بهتر بازی کردین آخه هردوتون هم شلوغین وهم زبونتون خوب میجنبه به خاطر همین دفعه پیش بیشتر دعوا کردین ولی این دفعه خوب بودین...
دوهفته پیش که رفته بودیم بانه ویکم از اونجا خرید کردیم رنده خریدیم ویه بابلیس برای من که سوخته بود وچند قلم برای تو وخودم بابا لباس زیر خریدیم بعد این پنج شنبه هم خاله بابات فوت کرد و بابا رفت مراسم ترحیم ومن!!! به آقای همسر گفتم منم بیام گفت نه راه دوره وهوا سرده نمیخواد بیای ..ما هم زیاد اسرار نکردیم بنا به عللی!!!
دوسه روز هم تو این هفته خونه دخترخاله ام پریسا رفتیم و چون پریسا جونم هم مودم گرفته بود رفتم وتنظیماتش رو درستیدم و کلی گفتیم وخندیدیم آخه دخترخاله من خیلی شوخ طبعه وهمیشه حرفای خنده دار و رنگی باهم میزنیم !!!
این هفته ای که گذشت یکی از دندونامو هم بردم عصب کشی وای مردم وزنده شدم والای وباباش هم روبرو نشسته بودن ودکتر هم که دوست همسرم بود حسابی از همسری ودخترم پذیرایی کرد اما بنده چون عصب کشی کردم خوردن یا نوشیدن برای بنده ممنوع بود ما هم تماشا کردیم ودرد کشیدیم از اونجا هم رفتیم خونه دوست بابایی دو تا بچه دارن که یکیش تازه بدنیا اومده و چون دندونم درد میکرد رفتبم خونشون تا ازشون ژلوفین کدئین بگیریم واونا هم اسرار کردن بیاین تو والی با دخترشون بازی میکرد و من هم که نمیتونستم بحرفم ساکت نشستم ...همسری میگه خدا یا ممنونم که این فرصت رو دادی تا عاطی جون یکم ساکت بشینه وحرف نزنه ...بهم میگفت چه مظلوم شدی الان خیلی دوست دارم ...میگفت یکی وقتی که خوابی دوست دارم ویکی هم الان که خیلی مظلوم نشستی وهیچی نمیگی
منم شروع کردم به حرف زدن شاخ در اورد گفتم میتونم ده برابر تو حرف بزنم اگه حرف نمیزنم به خاطر اینه که خسته شدم از بس دهنمو باز گذاشتم برای عصب کشی
همه عکسایی رو که در طول این دوهفته گرفتم میزارمشون تو این پست و بقیه در ادامه مطلب
الی بهم قول داده دیگه ناخناشو بلند میکنه منم براش لاک میزنم قول داده لاک ها رو هم با دندوناش نمیجوه..البته خودم بدتر از اون از این کارا میکردم ولی دوست ندارم الی این کارا رو بکنه وتازگیا ناخناشو بلند کرده منم بهش لاک میزنم
اینجا باز بانه هست داریم میریم خونه دوست باباتدر خونه دوست بابا منتظریم در رو باز کنن اما انگار یکم خیلی دیر باز کردن حتما بدموقع مزاحم شدیم وگرنه زودتر باید باز میکردن اخه تازه ازدواج کردن وبچه هم ندارن ببینید چقدر پشت در موندیم که از الی اینهمه عکس گرفتم ماشاللاه به این صبرشون ا
اولین بارم بود که شعله زرد درست میکردم واز نت دستور پختش رو برداشتم ولی خیلی هم خوب دراومد
اینجا ولیعصر رفته بودیم کمی بگردیم وخرید کنیم بابا پرو میکرد ما هم با تو عکاسی میکردیم
اینجا من والای داشتیم میرفتیم آرایشگاه
الی میخواد موهاشو بدم کوتاه کنن اما من وباباش نمیخوایم میخوایم یکم بلند بشه از بس کوتاه کردیم دوست داریم ایندفعه بلند بشه چون رشدش کمه ولی پر پشته
عزیزدلم مشغول تماشای تی وی این عروسکش هم جانبازه همون بار اول یه پاش ویه دستش تو سطالی کنده شده بس که دوستش داره!
اینجا هم رفته بودیم بانه خونه یکی از همکارای بابای الای جونم
اینجاهم بانه هست هواخیلی سرد بود وما داشتیم ساعت 8 شب چایی میخوردیم تو راه
اینا هم کرم کارامله لیوانی هست که خودم برات درست میکنم هفته ای یه بار
اینجا لاله پارکه هفته پیش رفته بودیم دیدیم هوا سرده بهترین جا هم واسه گشتن وغذا خوردن همونجاست
اینجا هم باز لاله پارکه اون مغازه ای که جورچین میفروشه ویه رباط بزرگ تو ویترینشه
داریم دوتایی باهم پیاده میریم خونه خاله من از منظریه تا 17 شهریور قدیم پیاده رفتیم دوتایی خیلی هم خوش گذشت
این دومیله رو هم با گلهای بافتنی برای الای هفته پیش بافتم ودرستیدممن والای میریم ورزش نزدیک خومون باشگاه ثبت نام کردم وهفته ای یه بار هم با الی میریم اونجا
با نوه های خاله ام الای نشسته وکاچی میخوره اون دوتا دختر دوقلو هستن یکی لاغره ویکی هم چاقه واصلا شبیه هم نیستن
اینجا هم باز هم بانه هست داریم تو پاساژها میچرخیم
اینجا هم هفته پیش قرار بود سعیده وآنسا جون بیان وحاضر شدیم ومنتظریم بیان ولی یادمون رفت از بچهها بازم عکس بگیریم چون اونا با هم مشغول بودن ومن وسعیده هم با هم سرگرم بودیم ...تو عکس پایین هم رفته بودیم دندانپزشکی دندونمو عصب کشی کنیم ...دکترم زن بود روز اخر با اون ابزارش که میچرخه عین دریل لثه منو زخمی کرد مردم وزنده شدم انداخت گردن خودم که لثهات خیلی پایینه ابزار جا نمیشه ...دویست وپنجاه هزارتومان واسه عصبکشی گرفت خودمو هم زخمی کرد به همسرم میگم ٥٠ هزارتومان خسارت لثه ام رو که زخمی کرد بهش نمیدادی١ دو روزه نتونستم به خاطر اون زخم چیزی بخورم انگار بادریل کوچلوته لثه منو سوراخ کرده زنیکه...دکتر خودم مرد بود مطبش عوض شده پیداش نکردم مجبور شدم برم پیش زن یکی از دوستی همسری اینم از این