احیای دوباره پست تولدم
پست تولدم حذف شده بود دستم
خورده بود ولی دوباره مینویسم
دوستای گلم پست تولدم پاک شد ولی عکسا رو دوباره گذاشتم ..بعدا" دوباره کامل میکنم بیشتر از ٧٠ نفر برام پیام گذاشته بودن از همتون معذرت میخوام ...اول صبحی با صورت نشسته که ادم وبلاگشو باز میکنه نتیجه این میشه ..دوباره مطالبم رو میتونم برگردونم وتایپ کنم اما یادگاریهای شما دوستامو نمیتونم واین منو خیلی ناراحت میکنه خیلی....
الان شروع کردم دوباره پستمو بنویسم ولی دیگه خلاصه مینویسم
صبح روز تولدم دیدم همسرم از خواب بند شده ومیگه تولدت مبارک ولی من حوصله نداشتم گفتم میخوام چیکار مامان وبابام که نیستن...بهم خوش نمیگذره وهمسرم گفت که به خاطرت مرخصی گرفتم وسر کار نمیرم ....بهم یه سکه تمام بهار هدیه داد وگفت هرچی دوست داری با هاش بخر...منم تصمیم گرفتم یه گوشی بخرم چون دیگه قبلی رو دوست نداشتم خلاصه رفتیم شهناز بعد از صبحانه و مغازه های گوشی فروشی رو گشتیم ویه گوشی پسندیدم با مدل ... galaxi note 2 ..بعد رفتیم بازار طلا فروشان وهمسرم سکه رو فروخت ورفتیم از بانک پول برداشتیم واومدیم گوشی رو تحویل گرفتیم چون پول به اندازه دوتا سکه تمام بهار شد...دیدیم گرسنه هستیم وساعت نزدیک 3 ظهره به خاطر همین رفتیم ناهار خوردیم پیتزا 2000 ولیعصر وچون مریض بودیم سوپ خوردیم ..ومنو همسری همبرگر خوردیم ولی الی اصرار کرد پیتزا بخوره ..چون مریض بود زیاد راخب نشدیم ...ولی سعی کردیم بهش خیلی کم سس بزنیم ..نوشابه هم نگرفتیم چه شانسی دارم ...با آب اداره کردیم...چون واقعن گلو مون خیلی چرک کرده بود...از الی پیتزا خواستم سرم داد کشید ولی بیشتر از دوتا نخورد... وما بازم زن وشوهر خدمت پیتزا هم رسیدیم ..خیلی روز قشنگی بود همسرم گوش به فرمانم بود واین منو خیلی خوشحال میکرد البته روزای دیگه هم خوبه ولی امروز دیگه هرچی میگفتم میگفت چشمبعد ناهار رو خوردیم ورفتیم دوباره شهناز گوشی رو گرفتیم وضد خش زدیم وبعد برنامه هم بهش زدن تا ساعت نزدیک 8 عصر بیرون بودیم بعد رفتیم از خانه شیرینی روبروی بستنی وحید کیک گرفتیم و رفتیم خونه به قدری خسته بودم که نا نداشتم لباسامو دربیارم ...از الی هم از صبح کتک خورده بودم وناراحت بود ومیگفت چرا واسه این همه چی میخری باباش هم گفت بزرگ بشی واسه تو هم میخرم ...باباش میگه دوماه بعد که تولدشه براش یه تبلت بگیرم ولی من راضی نیستم میترسم چشاش ضعیف بشه بسه که بشینه گیم بازی کنه ...البته سال قبل که باباش برای من لپتاپ خرید کامپیوترمو دادم به الای ولی اونو نمی پسنده ...بچه ها هم ناقلا شدن...پستم حذف شد دستم خورد واین پیست رو خلاصه نوشتم...
از الی پیتزا خواستم سرم داد کشید.... میدونستم که بیشتر از دوتا نمیخوره
بعد که سیر شد دیگه هیچی نگفت ومن خوش به حالم شد...وبا اون گلوی مریض
سس هم زیاد زدم وقتی برگشتم خونه دارو خوردم...