من و روزهای من
احساس میکنم یکم بهترم ودیگه میخوام امروذ یه پست جدید بذارم تا همه چی رو فراموش کنم .
تو این پست میخوام از خودم والی بنویسم وماه رمضون .واینکه چیکارا میکنیم .الی چاقوی بزرگ اشپز خونه افتاده رو پاش زخمی شده .باند پیچی کردیم .نمیتونه راه بره . همه جا بغلم میگیرم میبرمش.تقصیر خودش هم بوده .که بی اجازه رفته چاقو رو برداشته وافتاده رو پاش...عصر این پست رو کامل میکنم
میخوام از همه دوستانی که منو یاری کردن وتسکینم دادن تشکر کنم .من تو دنیا فقط دونفر رو دارم که بدای من دلسوزن الای و همسرم ...
دوستای مجازی خیلی خوبی هم دارم که نگرانم میشن از اینجا به همشون میگم دوستشون دارم .وآرزومیکنم هیچوقت دچار هیچ دردی نشن وشاد وخوشبخت باشن ...قدر پدر ومادرشون رو بدونن من که بی نصیبم از این دو نفمت لا اقل شمابه جای من از وجود این دو نعمت لذت ببرین ...ناگهان چه زود دیر میشود ونمیتونید قدردان اونا باشید پس لحظه را در یابید...
این روزها همسرم هر روز روزه هست منم که به خاطر سقط کردنم فعلا نمیتونم وشرایطشو ندارم ...بعد از چند روز دیگه میخوام بگیرم التماس دعا دارم ...بعد از افطار هم میریم بیرون پارک وشهر بازی وپیاده روی ساعت ۱۲یا ۱شب برمیگردیم خونه .اونا میخوابن منم میام نت...از اینجا از خدای عزیزم سپاسگذارم که باز تونست ارامش رو به من برگردونه ...