elay- beygzadehelay- beygzadeh، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

شیرینی زندگیمون ella

نفس زندگیمون ella .nelin

جواب سونوگرافی

1393/2/10 17:03
نویسنده : مامان ela
758 بازدید
اشتراک گذاری

دارم عذاب میکشم .خیلی ناراحتم .همسرم خیلی مردد بود که بچه رو بندازم .ولی یه مادر اینطوری نیست .جواب سونوگرافی رو که گرفتم دیدم تو هفته هفتم حاملگی هستم .وهمه چیز نرماله  وقلبش ۱۳۶ تا میزنه .ومرتب ومنظم .ولی حتی نمیتونم به همسرم بگم که من اینو میخوام چند بار چیغ کشید خودمو میکشم .ممکن بچه ناقص بشه .یا فلج .ویا عوارض دیگه اونوقت من باید بمیرم .خودش هم امروز روزه بود از صبح تو خیابونها اسیریم .اول جواب ازمایشو گرفتم .بعد رفتیم تا سونوگرافی کنم....همسرم بیشتر به خاطر سلامت بچه و خودم نمیخواد نگهش دارم .الان تو بطنمه .هزار بار قربون صرقه اش رفتم .وازش معذرت خواستم .مانی نی لای لای و کالسکه و روروئک بچه رو تو ۳ سالگی دادیم .به یکی از فامیلامون .اه بچه میخواستیم که نگهشون میداشتم .همسرم همیشه مواظب اوضاع بود که من باردار نشم .ولی نمیدونم چرا اینطوری شد .درسته که فداکاری از طرف اون بود ولی منم بی احتیاطی کردم .البته الان من از خدامه بیاد بگه نگهش دار ولی زنا احساساتی ترند ولی مردها آینده نگرند...

 

رفتم پیش چند تا متخصص ولی هیچکدوم قبول نکردند تا این جنین رو سقط کنند .خسته شدیم .آخرش هم توخیابان ۱۷ شهریور با راهنمایی یه عده یه دکتر خوب پیدا کردم .ومشکلمو بهش گفتم .بهم گفت نگهش دار کنترلش کنیم .گفم همسرم میگه نمیخوام بچه ناقص به دنیا بیاری .به دنیا نیاد بهتره تا ناقص بشه .گفتند حتی کمبود کلسیم ودیابت خودتو هم بیچاره میکنه ...خلاصه امروز فقط ۱۰۰ هزار تومان در جا خرج این کار شد .۵ تا قرص نوشت برام .که ۵۰ هزارتومان شد .گفت که ۳ تا شو امشب آخر وقت استفاده کنم .مثل شیافه .بعد از چند ساعت باید زیر شکمت دردت بگیره .خونریزی کنی .با اینکه بچه خیلی کوچیکه ولی خیلی ناراحتم .گفت فرداشب هم آخر شب دو تای بعدی رو استفاده کنم .اگه خونریزی نکنم باید کورتاژ بشم .اونم باید تو بیمارستان بستری بشم .یک میلیون هم دستمزد خواست .خدایا باید هم پول خرج کنم .هم جون بدم .امشب ساعت ۱ شب شروع میکنم به استفاده از این شیافها .خدا به دادم برسه کاش خونریزی کنم .کارم به کورتاژ وساکشن نکشه .از اینکه دوستانم با هام همدردی میکنن ممنونم .الی حرفامونو که میشنید .به دختر خاله اش آیدا که امروز اومده بود اینجا گفته اگه پسره میخوام بمیره .ولی اگه دختر باشه بمیره حیفه من غصه میخورم .بچم هی میگه مامان به بابا بگو نی نی مون رو نگهداره من خواهر میخوام .نمیخوام تنها باشم .باور کنین منم احساس دخترمو دارم .ولی یه بچه مشکل دار نمیخوام داشته باشم .ویه عمر بشوزم .خدا خودش کمکم باشه ...دعام کنید .به خاطر اینکه خونریزیم ممکنه زیاد بشه .گفته آخر شب استفاده کنم .که حرکت نداشته باشم ..در ادامه همین پست بقیه بلایایی که سرم میاد مینویسم ...              بقیه رو فردا مینویسم .

یه نظر سنجی کنین کمکم کنین تا خودمو مجاب کنم .تا بعد از سقط که امشب میخوام از شیاف استفاده کنم .بعدا کارم گریه وزاری نباشه .بهم بگین تسکینم بدین .هم دردم بشین .کاش هیچ مادری مجبور نباشه جنینشو سقط کنه .من میخواستم اگه دختر باشه اسمشو السای ویا املیا بزادم .به خدا تو خواب هم بهم گفتن باردارم .ومن بعدا فهمیدم .اول گفتم که همسرم چیزی نمیگه ولی به خاطر سلامتیمون مخالفه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان نفس
19 تیر 92 23:23
نکنی این کارو.خاله من ماماه میگه خییییییییییییییییییلی خطرناکه این قرص.باید حتتتتما دکتر پیشت باشه وقت استفاده
مامان آی سل
19 تیر 92 23:52
سلام وای خیلی ناراحت شدم.خیلی تصمیم سختیه هر چی خدا بخواد..
عاطفه
20 تیر 92 1:23
تمام سعی ام و میکنم تا درکت کنم ، موندنش خیلی ریسک بزرگیه ولی وقتی تصمیم گرفتی تا از دستش بدی پس بهتره انقدر غصه نخوری وگرنه اعصابت از این هم ضعیف تر میشه اون نی نی هم راضی نیست تا انقدر خودتو عذاب بدی دل بابایی رو بدست بیار و به سلامتی خودت فکر کن و به الای عزیزم بگو پسر بود خودتو اذیت نکن گلم هرکاری بکنی درسته . اون بچه هم اگه دنیا بیاد یه مامان مریض و درمونده نمی خواد... به الای فکر کن و سلامتی ات و رضایت همسری موفق باشی


ممنون از همدردیت .دوستوگلم.الان دیگه تموم شده .چون شب قرصا رو مصرف کردم الان هم به حالت خوابیده هستم .دارم براتون مینویسم .خیلی زجر کشیدم.مردم وزنده شدم
مادر
20 تیر 92 11:57
سلام
کاش بیشتر مواظب بودید ولی حالا خدا خواسته که اون موجود ایجاد بشه .کار خدا بی حکمت نیست اگرچه از نظر ما ممکنه سخت و یا شر باشه ولی مطمین باش در اون حکمتی بوده که در مقابل شما قرار گرفته.کاش با شرایط کنار بیایید.
براتون دعا میکنم


من نمیتونم به خاطر خودخواهی خودم یه بچه ناقص به دنیا بیارم
نرگس مامان باران قلنبه
21 تیر 92 18:05
عاطفه جونم سلام
این چند روزه مدام به وبلاگت سر میزدم ولی دلم نمی امد کامنتی بزارم چون دوست نداشتم که بگم یه بچه طفل معصومو از بین ببری و از یه طرفی هم منم اگه جای شما بودم صد در صد همین کارو میکردم چون سلامتیش خیلی مهمه و اصلا جای ریسکی نداشت و صد البته سلامتی خودتون مهمتر چون شما دیگه متعلق به خودتون نیستین و وظیفه مادری ایجاب میکنه که سلامت باشین تا بتونین الی جونو به خوبی بزرگ کنین
دوست خوبم خیلی کوچکتر از اونی هستم که بخوام نصیحتت کنم ولی به عنوانه یه دوست میگم همسر خوبی داری که همیشه کمک حالته و دختر سالمی داری
عمر همیشه دست خدا بوده میدونم خیـــــــــــــــــــــــلی غصه پدر و مادرتو می خوری خدایی هم خیلی دردناکه و همینطور بی معرفتی هم همخونیهاتو ولی عاطفه جونم بیخیال شو و چرااا میگی افسرده ام با همه مشکلاتی که پیش رو داشتی سعی که به سلامتی عزیزانی که در کنارت هست فک کنی و زندگی رو براشون شیرین تر از قبل بسازی اسم وبلاگتو برگردون به همون اسم سابقی که بوده چون اونی که از بین رفته دیگه رفته و افسوس خوردن چه فایده
مهم الای جونمو که باید زندگی براش لذت بخش باشه گناه نداره نزار طفل معصوم غصه بخوره
ببخشید اگه طولانی شد دوستتون دارم و به امید پستی شیرین و لذت بخش
و در آخر التماس دعا دارم عاطفه جونمممم


ممنون عزیزم .دوست دارم همیشه کنارم باشین تا احساس تنهایی نکنم
مامان فاطمه زهرا
23 تیر 92 17:13
عزیزم خصوصی داری
mamanebaran
24 تیر 92 9:02
عزیز دلمممممممممممممممممممم خیلی خیلی برات ناراحت شدم میدونم شرایط خیلی خیلی سختهو حتی فکر کردن به این قضیه عذابم میده اما واقعاً فکر می کنم هر چیزی که دکترت میگه رو انجام بدی ، امیدوارم همه چی به روال عادی برگرده و انقدر غصه نخوری عزیزم ، توکل و امیدت به خدا باشه چرا که رحمت بی کرانش تو و خانوادتو در پناه خودش نگه میداره


ممنون فاطمه جون با داشتن دوستایی مثل شما من میتونم خودمو راضی کنم .ای کاش میتونستم وشرایطشو داشتم .ونگهش میداشتم