یک روز بارانی
دیروز شنبه بازم بارون می بارید بعداز اینکه الی وباباش از خواب بیدار شدن تو فلاکس چایی ریختم با بیسگوئیت وشکلاتی که برداشته بودم رفتیم بیرون برای خونه کمی خرید کردیم ...بعد هم الی هوس پفک وبستنی کرد با گریه هاش موفق شد به هدفش برسه ...امروز هم مریض شده چون هم پفک خورده بود .هم گوجه سبز .هم بستنی ..همه اینا دست به دست هم دادن و الی رو مریض کردن ...الان هم با اینکه مریضه ولی داره تو حیاط طبقه پایین با گربه بازی میکنه و از گربه عکس میندازه منم که واسه ناهار مرغ با هویج گذاشتم دادم پوست واستخونای مرغ رو بده پیشی بخوره عاشق گربه است میگه فدات بشم گربه جونم ...من مامانتم بیا بهت غذا بدم..بهش میگه بیا عکستو بندازم بزارم توی وبلاگم باهش طوری حرف میزنه انگار میفهمه ...بهش میگه مثل من ژست بگیر عکستو بندازم میگه گربه جون تکون نخور تا عکست تار نیفته ...چه دنیای شیرینی دارن این کوچلوها...
عکسای الی تو ماشین وگربه که داریم بهش غذا میدیم...در ادامه مطلب
با الی داریم به گربه غذا میدیم
عاشق گربه ای یواشکی از غذات گوشتا رو کش میری میبری میدی به گربه ها اونا هم بد عادت کردن هر روز میان تو بالکن یا حیاط خونمون ..آخرش معلوم نیست کی یه لگد میزنم برن گمشن تا تو دست ازشون برداری کارم در اومده
برات یه کاسه بزرگ توت فرنگی گرفتم کمی خوردی منم دیدم با اینکه اندازشون بزرگ ولی مزه ندارن با هورمون بزرگشون میکنن به خاطر همینمرباشو درست کردم لااقل اینطوری شیرین بشه وخورده بشه...تا عسلی بخور ودوباره هوس توت فرنگی نکنه که اصلا شیرین نیستندگاهی وقتا اصلا نمیزاری ازت عکس بگیرم منم دعوات میکنم تو هم قهر میکنی
بهت میگم چز بده ازت عکس بگیرم تو هم قیافتو اینطوری میکنی
با اینکه اردیبهشت ماه داره فردا تموم میشه ولی هوا باز سرده ..ماعصرا تن کوچلوها باید کاپشن وسوئیشرت بپوشونیم الان هم هوا بد نیست ولی کمی سرده