الی ومن...وعصر های بعد از افطاری

موهای الی رو بردم آرایشگاه کوتاه کردیم ٣ روز پیش ...

خودم هم که مدتها نتونسته بودم به خودم برسم تصمیم گرفتم خودمو عوض کنم به خاطر همین رنگ موهامو هم عوض کردم..خودم که بورم...موهام روشنه

این دفعه موهامو تیره تر کردم ...ابروهامو یکم ز قبل کلفتر وموهامو هم کوتاه که نه...کم حجم کردم چون پر پشته...خلاصه وقتی به خودم نگاه کردم  اعتماد به نفسم رفت بالا...

فقط عقده دارم که بیشتر از این خودمو عوض کنم...ولی همسرم نمیزاره

میخوام از عاطفه قبلی دور بشم...قوی باشم مثل گذشته الان ٤ ساله که

خیلی از خودم دور شدم...خیلی شاد بودم...پر از عشق بودم ...عشق داشتم

وبه بقیه هم صاتع میکردم...اما الان چی الان خودمو هم نمیبینم

اگه بدونین که من والی وهمسرم  کل روز غیر از خودمون کسی رو

نمی بینیم...شاید تعجب کنین...

خیلی تنها هستم تو زندگیم هیچ زنی نیست که با هاش بحرفمیه خواهر بزرگ

دارم که اونم راهش ازم دوره...سالی ٣ بار می بینم

آخه خواهر وبرادر که مثل پدر ومادر نمیشن

خواهر و٢ تا برادر دیگه ام اونقدر مهربونن دلشون برام غش میره

بهترین جای دنیا همدیگه رو میبینیم ....تو دادگاه !!!

سپردمشون به خدا...بد نبودن قبلا و لی مثل اینکه پول خیلی قدرت داره

از انسان با ارزشتره براشون ...من که سهم خودمو خواستم مگه این گناهه از

شیر  مادر حلالتره

تو یه پست رمز دار کامل می نویسم تا دوستای نزدیکم دردام رو بدونن

شاید مرحم شدن رو زخمام...

عکسای الی تو ادامه مطلب می زارم که تو این روزا تو پارک ازش گرفتم...

چند تا شوهم داشتیم از آرایشگاه به خونه برمیگشتیم گرفتم....

              بقیه در ادامه مطلب..............

داریم از آرایشگاه برمیگردیم خونهقبل از افطار با الی میریم پارک بعد از افطار هم با الی وبابایی میریم ...روزی ٢ وعده...قرار بگنیک سه وعده مثل قرص سرد بعد از صبحانه بعداز ناهار وبعد از شامالی رفته پتوی نوزادیشوروش کشیده میگه بازم نی نی بشم

تبریز هوا خیلی سرد میشه عصرا وشبا وقتی میریم بیرون لباس گرم برمیداریم

ببینین الی دو تا بلوز تنشه یه جلیقه لی هم باز بعدا" براش براش بردم بپوشه

وسط مرداده انگار پاییزه...من که دوست دارم با گرما میونه خوبی ندارم

اخبار پیش بینی کرده تو اردبیلممکنه برف هم بباره فصل های سال هم داره

سر به سرمون میزاره کامپیوتر خدا هم مشگل داره ...هوا رو نمیتونه کنترل کنه

این ژست ها رو هم خودش مادرزادی داره آخه دخملی من رقاصه

میخواد تو مسابقه رقص خردادیان شرکت کنه

تازگیها تصمیم گرفته بره به برنامه گوگوش

صدای خودشو هم میپسنده اعتماد به نفس هم بالاست...

میگه اول میشم

خودشم مثل ژاپنی ها میخونه معلوم نیست چی میگه...