elay- beygzadehelay- beygzadeh، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

شیرینی زندگیمون ella

نفس زندگیمون ella .nelin

مسافرت شمال و تهران

1394/7/6 17:40
نویسنده : مامان ela
1,931 بازدید
اشتراک گذاری

قرار بود بریم اول بندر انزلی و بعد رامسر و جواهر ده و بعد تهران و اخر سر هم همدان ویلای عموت که همه رو رفتیم فقطهمدان نتونستیم بریم چون مادر زن عموت شبی که ما رسیدیم تهران حالش بد شده بود قلبش مریض بود دیگه بعد از ۴ روز که تهران بودیم و سه روزم میخواستیم بریم ویلای همدان دیگه برنامه همدان حذف شد...و اما خاطرات مسافرتمون رو بر اساس تصویر میخوام توضیح بدم چون اصلا فرصت نوشتن پیدا نمیکنم...خیلی بهمون خوش گذشت مخصوصا شمال

اینجا تازه رسیدیم تالش و توی جنگل اسالم هستیم داریم صبحانه میخوریم

برای الی هم آب و عسل و آبلیمو درست کردم گذاشته بودم تو فریزر یخ زده بود داره اونو میخوره بعداز صبحانه

صبحانه توی جنگل اسالم جاده تالش

الی و باباش اینجا کمی استراحت کردن

اینجا کم مونده به انزلی برسیم

اینجا ساحل بازار انزلی بود از بس طاقت نیاوردی به انزلی نرسیده بردیمت کمی پاهاتو بکنی تو آب

اینجا به خاطر اینکه پاهات خاکی نشه بابات بغلت کرد ببره تو ماشین تا ماشین کثیف نشه چون بابات خیلی با سلیقه هست و ماشین خاکی بشه حرص میخورهشاکی

تیوپ سال قبلت خراب شده بود رفتیم یکی دیگه خریدیم

اینجا تیوپ خریدیم برات یه تیوپ صورتی دسته دار

اینجا تازه رفتیم هتل گرفتیم این سه سال اخیر رو هر دفعه رفتیم تو همون هتل چون خیلی تمیزو خوبه و کنار دریاست...داری گریه میکنی بریم دریا در صورتیکه موقع ناهاره گرسنمونه ولی تو اسرار داری بریم دریا 

رفتیم ناهار رستوران شمشیری خیلی عذاهاش عالیه وقتی تبریزیم دلم هوای اونجا رو میکنه کباباش خیلی عالی هستن و سه ساله که بازم اونجا حتما سر میزنیم

عصری رفتیم کنار ساحل چایی بردیم با تنقلات ولی تو اسرار داشتی شنا کنی مایوتم نبرده بودم ولی با این سرهمت بازم رفتی شنا کردی بس که عاشق آبی من و باباتم روبرو نشستیم داریم چایی میخوریم خیلی میچسبید

تخمه و نون شیرمال و چیپس و کیک بردیم خیلی چسبید ...بعدم قرار بود بریم کوکی بخریم که سوغات شماله و خیلی خوشمزه میشه

اینجا هم داریم میریم بیرون برای گشت و گذار و بعدشم شام و باز تو ناراحتی که از دریا برگشتیم

رفتیم مرگز شهر و شام رو رفتیم پیتزا کاکوله دیگه اونجا روم نشد عکس بگیرم و گرسنه هم بودم کلا یادم رفت یواشکی عکس بگیرم چشمک

صبح فرداشم رفتیم بازار ماهی فروشان خرید کنیم کمی میوه و زیتون و رب انارو زغال اخته و کمی ریحان خریدیم با تخم مرغ محلی برای صبحانه فردا

یادم رفت اول صبحانه خوردیم تو آپارتمانی که اجاره کرده بودیم بعد رفتیم بازار ماهی فروشان

اینجا هم رفتین با بابایی برنج بخرین برنجشم خیلی خوب بود الان که دم میکنم کلی راضیم درسته گرون بود ولی خیلی خیلی خوشمزه هست

بازار  ماهی فروشان

اینجام یخ در بهشت گرفتیم 

اینجا هم تخم مرغ خریدیم 

بازم داریم میریم دریا

داریم میریم بیرون برای گردش و شام

 

 

 

 

رفتیم برای خوردن آیسپک مادوتا مثل هر دو سال قبل

رفتیم برای شام منتظر غذا هستیم بازم تو پیتزا خواستی ...بابایی هم شام نخورد برای من و تو فقط گرفت به خاطر همین خوردنا سه کیلو چاق شدم یک و نیم کیلوشو کم کردم مونده یک و نیم کیلوش

الی منتظر غذا ...والا وقتی آدم میخوره عکس میگیره بعضیا نگاه میکنن آدم روش نمیشه عکس بگیره خخخه

صبحانه املت خوشمزه شوهر پز با زیاون و دیحانی که از بازار انزلی گرفتیم

اینجا درست روبروی هتلمون هستی اینورم دریاست

از هر لحظه ات عکس گرفتم 

اینجا هم داریم میریم بیرون بگردیم بعدم بریم شام روسری منو گرفتی سرت کردی بهم نمیدی حرصم میدادی و میگفتی باید بدون روسری بریخجالت

نمای دریا از هتل ...الان سه ساله که میریم تو  این هتل چون هم قشنگه هم تمیزه و هم درست روبروی دریاست...سه روز انزلی موندیم و یک روزهم رفتیم رامسر و یک شب هم توی جواهرده رامسر موندیم که اونجا عالی بود ....از این به بعد میخوایم بریم سه روز بمونیم توی جواهرده رامسر

اینجا هم تازه از انزلی بیرون اومده بودیم توی مسیر رامسر بودیم که رفتیم یه پارکی دستشویی کردیم و بعد بستنی خوردیم رفتیم رامسر

قبل از رامسر به لاهیچان اومدیم و اونجا توی پیتزا آفتاب ناهار خوردیم و بعد میخواستیم کمی استراحت کنیم تو پارک بعد بریم طرف رامسر

منتظر ناهار هستیم اینجا

ببین اون آلارم زنگ غذا رو کجات گذاشته بابات 

اینجا هم غذای مورد علاقه ات اومده و مشغول خوردنی ..من وقتی بابات رفته بودم ماه عسل اون موقع هم همین پیتزا آفتاب رفتیم ناهار خوردیم

اینجا هم همه جمع شده بودن میرقصدن توی راه جواهر ده و تو هم ملحق شدی رقصیدی فیلم هم ازت گرفتم ..این گربه خوشگل پرشین هست و تو داری با حسرت نگاهش میکنی

اینجا هم داشتیم میرفتیم برای شام توی جواهرده چون شب رسیدیم اونجا حدود ساعت ۸ شب رسیدیم و یه ساعت بعد رفتیم شام

اینجا هم یکی از رستورانهای محلی اونجاست خیلی خوشگل و سنتی بود 

ما داخل اون آلاچیق بودیم الی هم بیرون بود منم رفتم دنبالش بیارمش

اینم معازه روبروی ویلایی که اجاره کرده بودیم

بالکن خونه.... خیلی نمای زیبایی داشت

 

تصویری از بالکن خونه اجاره ای ما

آبشار جراهرده

نمایی از تپه ابشار جواهرده

عروسکای مخصوص جواهرده ...خودم چون بلدم درست کنم دیگه نخریدم خودم میخوام درستش  کنم برای الای جونم

بعد از یه شب موندن توی جواهرده رفتیم طرف چالوس از اونجا هم بریم تهران ....اینجا هم رفتیم توی چالوس کباب بناب خوردیم

اینجا هم وسط راه استراحجت کردیم برای عصرونه نگه داشتیم تو راه ...اینجا چالوسه و تا تهران تقریبا سه ساعت راه بود

بابات خسته هست و روی پای الای خوابیده بعد از نیم یک ساعت استراحت راه افتادیم تهران

عکسای تهران رو هم توی پست بعدی میزارم عکس زیاد بود از بین اون همه عکس اینا رو انتخاب کردم 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (2)

نازی
13 مهر 94 17:09
انشالله هميشه بهتون خوش بگذره آللاه ساخلاسن قيزوي چوخ گوزلدي
مامان بهار
15 مهر 94 13:55
همیشه به گردش عزیزم.من که از دیدن عکسا و توضیحا کلی بهم خوش گذشت