elay- beygzadehelay- beygzadeh، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

شیرینی زندگیمون ella

نفس زندگیمون ella .nelin

خاطرات تصویری مرداد و شهریور

1394/6/29 17:40
نویسنده : مامان ela
1,220 بازدید
اشتراک گذاری

فکر میکنم این پست خیلی طولانی باشه چون خیلی وقته آپ نشده از بس که وقت نمیشه 

دختر گلم عکسای این پست رو میزارم تو وبلاگت و بعضیاشو توضیح میدم 

اینجا تابستون گرم مردادماهه که ماه رمضونم هست رفتیم افطار پارک

 

اینجا داریم دوتایی میریم خونه خاله ات ماه رمضونم بود

یکم بعد از عید ۹۴ تپل شدی دیگه باید مواظب خورد و خوراکت باشیم

اینجا خوابیدی منم یواشکی عکس گرفتم خونه خودمونی

این عکسات رو دوست دارم هر سه حالتشو گذاشتم خیلی ناز شدی اینجا از خوابم بیدار شدی یکم مظلومتر شدی

موهاتو بلند کردی اگه مدرسه ها باز بشه حتما میبرم کوتاهشون کنم

برای ماه رمضان شعله زرد و شیر برنج پخته بودم

اینجا هم باز تو پارکیم خواهر دوستت رو بغل کردی 

رقته بودیم رفاه برای خرید

اینجا اومدیم دکتر مرداد ماه بود هر دو سرماخوردگی داشتیم

اینجا هم رفته بودیم مهدی هیلا که نزدیک خونمونه

اینجا هم ازصبح رفتیم شاهگلی تاعصر اونجا بودیم 

از این خنده هات خوشم میاد عاشق این خنده هاتم 

دلم نیومد همه عکساتو نذارم چون بعدا دوست دارم نگاهشون کنم

ناهار رو هم بابات تدارک جوجه دیده بود من فقط سالاد و برنج گذاشته بودم اواخر مرداد ماه بود

اینجا هم رفته بودیم شهر بازی سرپوشیده میر داماد

اینجا عموت و زن عموت مثل هر سال اومده بودن خونه ما شعله زردم درست کرده بودم

اینجا هم بازاره با عموت اینا رفته بودیم بازار قدیمی

باز یه روزه دیگه که رفته بودیم خارج از شهر

خونه خاله ات رفته بودیم ناهار

خاله برای ناهار اسلامبولی گذاشته بود که تو دوست داری

اینجا باز رفته بودیم دکتر من رفته بودم آزمایش بدم

پارک خودمون مثل همیشه بردمت بازی کنی

فلکه ولیعصر رفته بودیم برات لباس بخریم گشنت بود برات پیتزا خریدیم تو پارک خوردی

این بلوز رو هم از همونجا برات خریدم البته این یه روز دیگه هست که رفته بودیم ولیعصر

هر هفته روزای تعطیل میرفتیم شاهگل صبجانه میخوردیم و بعد پیاده روی میکردیم

اینجا هم با دوستام و مربیای مهد کودکت که با منم یه زمان همکار بودن رفته بودیم پارک یکی از دوستام که خیلی دوستش دارم اسمشم نگار جونه آش پخته بود آورده بود ...تو هم که همش بازی میکردی اصلا نیومدی بشینی و بخوری.. این سومین بار بود که با دوستام تو پارک برای عصرونه قرا رمیذاشتیم و میرفتیم برای عصرونه...عکسای دفعه بعدم تو پست بعدی میزارم که یکی از بچه ها کاچی پخته بود و آورده بود

چه روز خوبی بود خیلی خوش گذشت

داریم میریم اموزشگاه آشپزی

تو رو ساعتی گطاشتم مهد کودک بعدم رفتم اموزشگاه اشپزی

اینجا سوار کشتی ساحلی شدی

داری بالای ستونا میگردی خیلی شیطونی

رفتی زیر ناهار خوری منم ازت عکس گرفتم ولی باحال افتاد

اینجا هم باپسر دوستم نگارگفتم یه عکس یادگاری بندازین

باز رفتیم ولیعصر و اون پاساژ زیر زمین که از اونجا برات بلوز گرفتم 

بعدش رفتیم از ولیعصر هات داگ خریدیم رفتیم پارک پروین اعتصامی خوردیم

اینجا باز رفتیم یه روز دیگه لاله پارک چون دلت میخواست طبقه بالا بری و پیتزا بخوری 

از این عکست خیلی خوشم میاد خیلی خاص افتاده

به خاطر گرمی هوا رفتیم بالکن لاله پارک شام خوردیم

به خاطر اینکه بالکن نورش  کم بود عکسا تاریک افتاده

اینجا هم رفتی توی فروشگاه اسباب بازی لگو بازی میکردی من و بابات هم رفتیم خودمون گشتیم بعدم اومدیم تو رو برداشتیم

اینجا هم با چندتا از دوستام رفتیم استخر

آموزشگاه شیرینی پزی که تو رو هم برده بودم

اینم پای میوه  که خیلی خوشمزه بود آخر کلاس خوردیمخندونک

پست مسافرت شمال و تهران رو هم بعدا که عکسا رو کوچیک کردم میزارمشون 

یه پست متفرقه بازم هست که وقت کنم میزارمشون

بعد از پست مسافرت که ده روز طول کشید دیگه تصمیم گرفتم هر ماه بیشتر از ۵ یا ۶ تا عکس نزارم 

چون واقعن نه وقتش هست و دیگه اینکه خوشت نمیاد ازت عکس بندازم 

به امید روزی که بزرگ بشی و خوشبخت بشی و در کنار همسر خوبی که در آینده نصیبت میشه وبلاگت رو بخونی و تماشا کنی عزیزززززززززمممممممممم

 

                          دوووووووووست دارم با تمام وجودم تنها بهانه زندگیممممممممم

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (5)

مهرانا جون
29 شهریور 94 18:05
سلام elayجون خوبی چه قد عکسات با مزه. خوشحال می شم به وبم سر بزنی
مامان آنيسا
29 شهریور 94 20:16
عزیزززیم ماشالاه چه بزرگ شدی ایشالاه همیشه لبت خندون باشه
❤مهسا مامان سایمان❤
31 شهریور 94 9:01
عاطی مثل همیشه عکسات عالی بودن الای جون رو ببوس
فرناز خاله ی آرسن جون
31 شهریور 94 18:28
عاطی جون همیشه به گردش و خوشیماشالله به الای جون چقدر تغییر کرده خیلی توپول و ناز شده از طرف من ببوسش گلمموهاشم قشنگ شده بهش خیلی میاد کوتاه نکن عاطی جون بزار یکم بمونه اینجوریراستی شمارتو نذاشتی خصوصی نبود؟؟؟
فرناز خاله ی آرسن جون
31 شهریور 94 18:29
خصوصی داری گلم