خاطرات اردیبهشت و خرداد ۹۴
این روزها اکثرا عصرا میریم بیرون یا میریم خرید یا میریم پارک تا الی بازی کنه
عصرا هم گاهی چایی و کیک و تنقلات وشیرینی میبریم و میریم میشینیم پارک من و بابای الی میحرفیم و الی هم بازی میکنه و گاهی هم الی رو میبریم شهر بازی تا بازی کنه .و یک بارم رفتیم پیکنیک که زیر عکسا توضیحشو میدم
اینجا اومدیم پیکنیک داریم پیاده میشیم از ماشین
تیپ دختر گلم رو نگاه توی هوای به این گرمی سویی شرت پوشیده
دارم سفره رو حاضر میکنم توی چادر
برای ناهار جوجه کباب داشتیم منم مثل اکثر وقتا برنج با سالاد گذاشتم
اینجا هم با یه دختر به اسم رونیا دوست شده بودی
اینجا هم ناهار دلمه برگ مو با لوبیا پلو درس کرده بودم و خاله ای هم خونمون بود
اینجا هم استخر میخواستیم بریم بامامان آنیسا و آنی کوچلووو
عاشق این عکساتم خیلی ناز شدی
تفنگ بادیتم بردی ولی نزاشتن بیشعورا توی استخر استفاده کنی همه جا محدودمون کردن
اینجا هم سالن استخره
شبش هم خسته بودیم بابات برای منو و تو سوسیس سرخ کرد خوردیم تو اتاقت و سریال نگاه کردیم
مثل اکثر روزها جلوی تی وی پلاسی و بازی میکنی
اینجا هم با بچه های وبلاگیمون قرار داشتیم و منتظر اونا هستیم
چادر زدم و منتظر بچه ها هستم تا بیان
هر کسی یه چیزی اورده بود نشستیم خوردیم .با چایی خیلی هم خوش گذشت
دست همه بچه ها درد نکنه خیلی خوش گذشت
جلوی پاساژ سهندیه منتظریم بابات ماشین رو پارک کنه و بیاد
اینجا هم بابات رفتیم پارک برای صرف چای و شیرینی .تو هم که مثل همیشه مشغول بازی هستی
اینجا باز رفتیم مهد کودکت .من واسه مهد استیکر درست کنم و دوستامو ببینم
اینجا هم که یک شب مونده بودیم خونه خاله ات داریم اینجا صبحانه میخوریم
این عکس سلفی رو هم خودت با آیپدت گرفتی
این عکس سلفی بازم کار خودته
بقیه عکسای اون روزی کهع رفته بودیم پیک نیک و اینا رو تو با آیپدت گرفتی کیفتش بهتره
اینجا هم مثل هندیا داری دعا میکنی از بس کانال جم بالیوود رو نگاه میکنیم .سریال ازدواج مجدد و رویای شیرین جوانی و قبول میکنم
چه آرامشی داره توی چادر
اینجا هم داری نقاشی میکنه دختر ناز مامانی
دوتا عکس پایینی مال ۵ سالگیته
عاشق این عکسات و ژستاتم
و اما به آخر این پست رسیدیم پست بعد ی خرداد ماه هفته بعد